- لعل رخ
- لال رخ سرخ روی: و تا وقت غروب حمرت شفق (می) بر مشاهده شاهدان لعل رخ سر سیاه خورد مجلس خالی شد
معنی لعل رخ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لعل مذاب، لعل تر، کنایه از شراب انگوری، لعل روان
دارای چهره سرخ و لطیف چو لاله خوبروی: هرزمان جوری کند بر من بنو معشوق من راضیم راضی بهرچ آن لاله رخ باماکند. (منوچهری. د. چا. 25: 2)
رگ جهنده شریان
لال لب سرخ لب آنکه دارای لبی لعل فام باشد، روشنی وسفیده
لالگر
لالکش حمل کننده لعل
لال رنگ سرخرنگ دارای رنگ لعل سرخ رنگ: حریفان خراب از می لعل رنگ سر چنگی از خواب در بر چو چنگ. (سعدی لغ)
لاله رخسار، لاله روی، معشوقی که گونه های سرخ به رنگ گل لاله دارد
کسی که رخ او مانند گل سرخ باشد، گل چهره، خوب رو، خوشگل، زیبا، گل رخسار، گل عذار
سازندۀ لعل، برای مثال لعل فشان ساقی زرین کمر / گشته چو خورشید فلک لعلگر (امیرخسرو - لغتنامه - لعل گر)